خونه ی جدید

ساخت وبلاگ

اسفند ماه امسال برای ما ماه خیلی بدی بود در گیر و دار تمام اون اتفاقات شلوغ و بد یه موضوع دیگه هم ذهنمون رو درگیر کرده بود کاشیهای بین حیاط و پارکینگ خونه امون ترک خورده بودند و فاصله گرفته بودند اما چون مشغله هامون زیاد بود تعمیرات رو گذاشتیم برای بعد عید ... بعد از تعطیلات یه کارشناس آوردیم که دلیل این اتفاق رو بگه که متاسفانه اعلام کرد خونه نشست یکپارچه داشته ... کلی تلاش کردیم که سازنده رو پیدا کنیم و بفهمیم که که چی شده ... این وسط امیر هم بشدت درگیر پروژه نیروگاه قم بود و من بیشتر خونه ی مامانم می موندم ... که خلاصه بعد از کلی بازدید آبشناسان معلوم شد خونه امون ۲۰ سانت به سمت غرب کج شده و دهم اردیبهشت شهرداری گرمدره با یه نامه حکم تخلیه رو داد دستمون که سازه ایمن نیست و برید بیرون ... بارها از خدا پرسیدم حکمتت چیه تو که میبینی امیر من چطور با زحمت پول در میاره تو که می دونی من چقدر تلاش می کنم که زندگیم رو روال بمونه چرا ما ؟ چرا حاصل سالها زحمت ما رفته رو هوا ؟ با چندتا وکیل حرف زدیم و از اونجایی که همه ی همسایه هامون نمی خواستن شکایت کنن وکلا نظر به توافق دادن ... بهرحال ما باید خونه رو تخلیه می کردیم اینطوری شد که با همه ی سختیش تصمیم گرفتیم برگردیم تهران ... بعد از کلی گشتن تونستیم یه خونه ی سه خواب جمع و جور توی شهرزیبا پیدا کنیم ... خلاصه با چشم گریون شروع به جمع کردن وسایل کردم ... روا آخر هر چی به طاها گفتیم بیا با خونه خداحافظی کن گفت من پامو تو اون خونه نمی ذارم امن نیست ... اما رایا مدام دلتنگی اتاقش رو می کرد ... خلاصه اول تیر تما وسایل ما از خونه ی گرمدره خارج شد و به خونه ی شهرزیبا اومدیم ... و تا تعیین تکلیف ساختمان مستأجر شدیم ...

خدایا همه چیز رو به تو می سپارم ... بهترینها رو برامون رقم بزن

طاها... یک مرد کوچک...
ما را در سایت طاها... یک مرد کوچک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amystarletb بازدید : 37 تاريخ : شنبه 29 مهر 1402 ساعت: 13:31