مهمونیمون خانومانه بود .... و به غیر از خانومای فامیل دوتا از دوستای طاها جون هم با ماماناشون بودن ... به این ترتیب تیم طاها تشکیل شد و از اول تا آخر مهمونی با دوستاش و رادین تو اتاق بودن ....
باز هم به رسم سرزمین پدری پارچه ی ترمه ای پهن شد اما این بار مامان اشرف نبود که واسه دخترکم برنج و عدس سرخ شده بیاره ... البته عمه ساناز زحمتشو کشیده بود اما جای خالی مامان اشرف ناجور تو ذوقم می زد ....
دخترکم هنوز یاد نگرفته بشینه اول رو شکم خوابوندنش و دیدن نمی شه ، بعد با کمک کوسن و بالش نشست و متعجب بقیه رو نگاه کرد .... و بالاخره با کلی تشویق دستی به طلا زد ... قربون کلاغ خوشمزه ام برم من ... و در آخر از اونجایی که مراسم دندونی مصادف شده بود با 5 ماهگی پرنسس رایا ... شمع کیک 5 ماهگی رو با تم دندون و با حضور مهمونامون خاموش کردیم ....
دیگه اینکه پاستیل دندون پیدا نکردیم اما عکس یادگاری به مهمونامون دادیم ....و کلی کادوهای خوشگل و پول نقد هم گرفتیم
طاها... یک مرد کوچک...برچسب : نویسنده : amystarletb بازدید : 125