پسرک دوست داشتنی من ... عشق مامان
تا دیروز تنها جایی که تنهایی موندی خونه ی مامان لیلا بود ... حتی بیشتر مواقع که شب خونه ی کسی می موندیم تو ترجیح می دادی کنار ما بخوابی و از دوری خوشت نمی یومد ...
اما دیشب ...
ما مهمونی دعوت بودیم و تو تنها پسر کوچولوی جمع بودی واسه همین ترجیح دادی دیشب رو با دوستات خونه ی ایلیا بگذرونی و این یه قدم بزرگ برای تو و ما بود ... هر چند موقع برگشت از مهمونی بارها دل دل کردم که بیام سراغت اما بابا گفت بذاریم خودت تصمیم بگیری و تو دوست داشتی بمونی ... بگذریم که تا چهار صبح با ایلیا و کیارش فیلم دیدید و گفتید و خندیدید
ولی طاها جانی خونه بدون تو صفا نداره حتی وروجکم همش سراغتو می گرفت و هی می رفت تو اتاقت دنبالت می گشت ... قربونت برم مرد کوچک من ... امیدوارم همیشه لبای خوشگلت بخنده عزیزکم
طاها... یک مرد کوچک...برچسب : نویسنده : amystarletb بازدید : 99