یه تغییر ... یه پیشرفت

ساخت وبلاگ

پسرک دوست داشتنی من ... عشق مامان 

تا دیروز تنها جایی که تنهایی موندی خونه ی مامان لیلا بود ... حتی بیشتر مواقع که شب خونه ی کسی می موندیم تو ترجیح می دادی کنار ما بخوابی و از دوری خوشت نمی یومد ... 

اما دیشب ... 

ما مهمونی دعوت بودیم و تو تنها پسر کوچولوی جمع بودی واسه همین ترجیح دادی دیشب رو با دوستات خونه ی ایلیا بگذرونی و این یه قدم بزرگ برای تو و ما بود ... هر چند موقع برگشت از مهمونی بارها دل دل کردم که بیام سراغت اما بابا گفت بذاریم خودت تصمیم بگیری و تو دوست داشتی بمونی ... بگذریم که تا چهار صبح با ایلیا و کیارش فیلم دیدید و گفتید و خندیدید

ولی طاها جانی خونه بدون تو صفا نداره حتی وروجکم همش سراغتو می گرفت و هی می رفت تو اتاقت دنبالت می گشت ... قربونت برم مرد کوچک من ... امیدوارم همیشه لبای خوشگلت بخنده عزیزکم

طاها... یک مرد کوچک...
ما را در سایت طاها... یک مرد کوچک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amystarletb بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:59