رایا می گه نمی خوام بزرگ شم

ساخت وبلاگ

تازگیا پارک رو به این امید می ری که دوست پیدا کنی ولی چون هوا سرده خوب کسی نمی یاد و تو کلی ناراحتی می کنی که هیچ کس نیومد من دوست نشدم و ....

امروز بهت گفتم هر وقت دیگه کت نپوشیدیم می خوام ببرمت مهدکودک اونجا یه پارک خوشگل داره و یه عالمه دوست کلی بهت خوش می گذره اولش کلی استقبال کردی و حتی تا شب مدام رویاشو بافتی و به طاها و بابا خبر دادی که قراره بری مهدکودک اما یهو ورق برگشت ...

حالا الان دو روزه تصمصم گرفتی غذا هم نخوری که بزرگ نشی و نری مهدکودک ... آخه مادر من چه ربطی داره غذاتو بخور وروجک دوست داشتنی ...

داستانها داریم ما

طاها... یک مرد کوچک...
ما را در سایت طاها... یک مرد کوچک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amystarletb بازدید : 94 تاريخ : سه شنبه 6 ارديبهشت 1401 ساعت: 11:19